۱۳۸۹ مرداد ۳۱, یکشنبه

سفر به چغاخور و اصفهان

یک شنبه دهم مرداد بود با قطار، بعد از ظهر به سمت اصفهان حرکت کردیم، صبح روز بعد به اصفهان رسیدیم.با تاکسی به ترمینال صفه رفتیم وبا اتوبوس به سمت بروجن. از بروجن تا مجتمع آفتاب رو یک تاکسی گرفتم که از مسیر بلداجی باید می رفتیم.ویلایی که بهمون داده بودند دقیقا روبه تالاب زیبای چغاخور بود. واقعا دیدن منظره زیبای این تالاب به آدم ارامش می داد.روز بعد یعنی سه شنبه با اتوبوس شرکت به سمت شهر کرد رفتیم و از چال اشتر دیدن کردیم و بعد به سمت پل زمان خان و سامان رفتیم. و بعد از ظهر هم از روستای پایین تپه ای که مجتمع بود دیدن کردیم. فردای آن روز هم با تاکسی به باغ خان رفتیم وقتی به انتهای باغ خان رسیدیم از تپه ای بالا رفتیم که منظره زیبایی از آن بالا پیدا بود. پنج شنبه صبح از مجتمع آفتاب به سمت بروجن تاکسی گرفتیم که یکی از کارکنان مجتمع پتروشیمی بندر امام هم با خانومش با ما بودند و از آنجا به سمت شهر خود رفتند اما ما به سمت اصفهان حرکت کردیم و توی خیابان ارتش به خانه معلم اصفهان رفتیم، جایی که نزدیک سه راه حکیم نظامی بود و فروشگاه"اتکا"، من از این فروشگاه خاطرات زیادی از وقتی که بچه بودیم و در اصفهان زندگی می کردیدم و گاهی برای خرید آنجا می رفتیم، دارم.
آن روز بعد از ظهر به سمت پل خواجو و سی و سه پل رفتیم که خانم عطارزاده و شهین خانم هم به آنجا آمدند و ما ایشان را دیدیم.جمعه صبح رفتیم چهل ستون و برای ناهار هم بریانی خوردیم کنار زاینده رود !
بعد از ظهر هم رفتیم کوه صفه و تله کابین سوار شدیم.شنبه صبح به سمت سبزه میدان رفتیم و برای ناهار هم میثم گودرزی آمد دنبالمون تا به خانه آنها برویم. دیدن او و خانواده آقای گودرزی بعد از 11 سال چه حالی داشت!!
برای شام هم به خانه عمو عطار رفتیم (خدایش بیامرزد) تا دیر وقت آنجا بودیم و وقتی خواستیم برگردیم خانه معلم بسته بود لذا مظاهر ما را به خانه خودشان برد و ما شب را آنجا خوابیدیم ، صبح هم خانم عطارزاده صبحانه آماده کرده بودند.
بعد از صبحانه به خانه معلم رفتیم تا وسایلمان را جمع کنیم بعدش هم که کاملیا دوست همسرم دنبال ما آمد و به خانه ایشان رفتیم و ناهار خوردیم .بعد از ناهار با ماشین ایشان به ایستگاه قطار رفتیم و ساعت 15:30 به سمت بندر عباس راه افتادیم . صبح دوشنبه هم پدرم تو ایستگاه قطار بندر عباس آمد دنبالمون.